طراخی فروشگاه اینترنتی

طراحی سایت

___

----

_---_

DATA NEGAR Co.

نماد اعتماد الکترونیکی

222222222222222222

آمار بازدید

  • کل (online):۳۱۴۰
  • اعضاء (online):۲
  • میهمان (online):۳۱۳۸
  • بازدید امروز::۸۲۷
  • بازدید دیروز::۴۸۶۶
  • بازدید کل::۲۹۳۶۰۱۸۷

دسته بندی

  • سخنراني پروفسور حامد الگار

  • چند جمله آماده كرده بودم ولي در اين جمع به گونه‌اي غرق محبت برادران و اساتيد محترم شدم كه به گمانم نتوانم از عهده سخنراني منسجم بربيايم. درست 50 سال پيش براي نخستين بار به ايران آمدم و البته آن موقع هنوز به اسلام مشرف نشده بودم ولي مي‌توان گفت كه آغاز توجهم به اسلام نه به عنوان موضوع مطالعه بلكه به عنوان دين، كه می‌تواند در تمام ابعاد زندگي راهنمايم باشد، در همان سفر آغاز شد. من در آن سفر اول به اصفهان رفتم و در شوراي فرهنگي بريتانيا دو ماه انگليسي تدريس كردم و بعد از آن به مشهد مقدس سفر كردم و البته چون به اسلام مشرف نشده بودم اجازة ورود به آستان قدس رضوي را نداشتم ولي به خوبي به ياد دارم در يك مسافرخانه ارزان قيمت، کنار حرم امام رضا(ع) اتاق گرفتم و از شما چه پنهان از آن جا مخفيانه داخل حرم مطهر حضرت رضا (ع) را نگاه مي‌كردم و ناخواسته جذب آن همه تقوا و عواطف پاك مسلماناني شدم كه به زيارت حضرت رضا (ع) رفته بودند و تحت تأثير آن قرار گرفتم. يك حادثه ديگر که از همان سال درخاطرم است، اين بود که روزي مي‌خواستم يك نسخه از قرآن مجيد را از يك فروشنده در کنار آستان قدس خريداري نمايم، اما او قبول نكرد و گفت شما مسلمان نيستيد و جايز نيست من قرآن را به شما بفروشم. من عصباني نشدم ولي جوياي سبب اين امتناع شدم. ايشان توضيح دادند كه كسي كه قرآن مجيد را باور دارد، بايد وضو داشته باشد و خود را تطهير نمايد، ولي شما كه مسلمان نيستيد و لذا فروش آن به شما امكان پذير نيست. اين کار او من را به فكر انداخت كه فروشنده يك شخص فقير بود ولي به دليل پايبندي به اعتقاداتش از فروش قرآن به من امتناع نمود. از اينها بگذريم، لازم است از تقدير و تعريفي که بعضي از اساتيد محترم نسبت به   اينجانب   داشتند   قدرداني نمايم؛ بنده به هيچ وجه شايسته اين تمجيدها نيستم و البته خرسندم که اين تقديرها با نقد همراه بود چرا که ستايش بدون نقد، ارزش زيادي ندارد.

     

    اين‌كه دو سه نفر از اساتيدمحترم فرمودند كه ايران كشور شماست، البته ايرانيان به تعارف مشهورند ولي من اين سخن را جدي می‌گيرم. چرا؟ براي اين كه من در اين مملكت احساس خوبی دارم و احساس غربت نمي‌كنم. شهرت، چيزي است که ما به آن احتياج داريم، ولي غربت چيز بدي است. من به ايران كه مي‌آيم احساس غربت ندارم؛ اما در زادگاه خودم، انگلستان، احساس غربت مي‌كنم. در آمريكا، كه 45 سال است آنجا زندگي مي‌كنم، هنوز احساس غربت مي‌كنم. (استاد اين جملات را در حالي بيان مي‌نمودند که چشمانشان اشک آلود بود و   بغض گلويشان را گرفته بود.) اما چرا در ايران احساس غربت نمي‌كنم؟ در حديث آمده است که: «حب الوطن من الایمان» اما وطن چيست؟ قطعا به معني یک مشت خاک نيست. وطن جنبة معنوي دارد. لذا گرچه متولد اين مرز و بوم نیستم، اما ايران را وطن خودم مي‌دانم. بعد از آن سفر اول بارها، به مناسبت‌هاي مختلف به ايران آمدم؛ به خوبي به ياد دارم وقتي كه در سال 1341 براي تحصيل در دانشكدة ادبيات دانشگاه تهران به ايران آمدم، جو آشفته و پرآشوبي بر ايران حکمفرماشده بود. دانشجويان در آن سال برضد رژيم مفسد پهلوي تظاهرات مي‌کردند و دانشگاه‌ها يک هفته درميان تعطيل بود. رژيم هم به دانشگاه حمله مي‌کرد و دانشجويان را کتک مي‌زد که من هم از آن کتک‌ها بي بهره نماندم! به دليل آن شرايط تصميم گرفتم به سرتاسر ايران سفر كنم و مي‌توانم ادعا كنم كه به اکثر شهرهاي مهم ايران سفر كردم و از نزديك با فرهنگ مسلمانان ايران آشنا شدم و اين از بسياري از نظرها از درس رسمي مفيدتر و سودمندتر بود.


     

     همان طوري كه گفته شد بنده به دانشگاه کمبریج برگشتم و زير نظر پیتر ایوری نوشتن پايان‌نامه را شروع کردم. در سال 1965 ميلادي به آمريكا رفتم. از آن موقع تا به امروز در دانشگاه كاليفرنيا مشغول تدريس هستم. در همان دانشگاه كاليفرنيا بود که با فعالين انجمن اسلامي دانشجويان آشنا شدم. نخبه آن گروه، البته همه آنها نخبه بودند، مرحوم شهيد چمران بود. او اولين كسي بود كه مرا با شخصيت امام راحل(ره) آشنا كرد. ما شب‌هاي جمعه براي دعاي كميل در خانه ايشان جمع مي‌شديم و ايشان درباره مسائل جاري روز اعم از مسائل سياسي و ديني، صحبت مي‌کردند.

     

    انقلاب كه شد چندين بار اين سعادت را داشتم كه به محضر امام راحل(ره) شرفياب شوم. يك بار در پاريس و سه بار در ايران. دو بار در قم و يك بار هم در جماران امام را زيارت کردم.


      

    من بايد تأكيد كنم كه پيوند فرهنگي و ديني كه از قبل با ايران داشتم، با پيدايش انقلاب و با كسب آشنايي مستقيم با حضرت امام، و لو آشنايي بسيار مختصر، محكم‌تر شده است. به نظر بنده رهبري حضرت امام با رحلت ايشان به پايان نرسيده و اگر جمهوري اسلامي ايران 30 سال در مقابل توطئه‌ها، حمله‌ها، خيانت‌ها و ترورها، دوام آورده است من در وهلة اول فكر مي‌كنم مديون فيض و بركت حضور معنوي حضرت امام بايد باشد.


      

    من مدت زيادي از ايران به دور بودم كه علل مختلفي دارد. من در نظر دارم انشاءا... در پايان سال تحصيلي آينده از دانشگاه كاليفرنيا بازنشسته شوم، زيرا از شما چه پنهان از دوران تدريس خسته شدم و البته سطح علوم انساني در دانشگاه‌هاي آمريكا در حال نزول است به طوري كه به استثناي چند دانشجوي بااستعداد، بقيه دانشجويان چندان به درس علاقه‌مند نيستند و تدريس برايشان ارزشي ندارد.

     

    تصميم دارم بعد از بازنشستگي يك پروژة مهم را شروع كنم، يا به قولي دوباره شروع كنم، و آن هم شرح‌حال حضرت امام (ره) است. من اين پروژه را سال‌ها پيش شروع كردم ولي خانة مسكوني‌ام آتش گرفت و از بین رفت و با خانه‌ام تمام مطالبي كه دربارة حضرت امام جمع‌آوري نموده بودم، سوخت و از ميان رفت. آن زمان هنوز كامپيوتر اختراع نشده بود و فقط كاغذ بود. من پيش خودم گفتم بالاخره در ايران كساني هستند كه از من بهتر مي‌توانند از عهدة اين كار مهم برآيند. آنها دسترسي مستقيم به منابع دارند. در هر صورت ديد كساني كه در صحنه بودند و شركت مستقيم در انقلاب داشتند از من بهتر بود.


    ولي با كمال تعجب مي بينم تا الان، اگر اشتباه نكنم، كسي به اين كار بسيار مهم و ارزنده اقدام نكرده است. حالا علتش را نمي‌دانم که چیست، ولي آن چه مسلم است اين‌كه شخصيت امام درست شناخته نشده است.


     من تصميم دارم تا در حد بضاعت خودم اين کار را انجام دهم. اين شرح‌حال فقط سياسي نخواهد بود؛ زيرا مهم است که تمام ابعاد شخصيت ايشان درست معرفي شود. فكر كنم اين كار بسيار مهم است و البته كساني كه در ايران هستند و به منابع دست اول دسترسي دارند و احياناً با خود امام تماس مستمر داشتند، فوايد و مزايايي دارند كه من ندارم.ددر هر حال بعد از بازنشستگي در نظر دارم انشاءا... مدت زمان بيشتری به ايران بيايم و از اساتيد محترم استفاده كنم و با كمك تمام كساني كه در اين زمينه صاحب تخصص هستند اين پروژة بسيار مهم و ارزنده را شروع كنم. در خاتمه از تمام اساتيد و برادران كه من را شايستة اين همه ستايش و لطف و مهرباني دانستند صميمانه تشكر مي‌كنم و دوام توفيق ملت مسلمان ايران در ساختن جامعة فرهنگ اسلامي كه مي‌تواند براي تمام كشورهاي اسلامي و غير اسلامي الگو باشد، را از درگاه خداي متعال مسئلت مي‌کنم.

     

چند جمله آماده كرده بودم ولي در اين جمع به گونه‌اي غرق محبت برادران و اساتيد محترم شدم كه به گمانم نتوانم از عهده سخنراني منسجم بربيايم. درست 50 سال پيش براي نخستين بار به ايران آمدم و البته آن موقع هنوز به اسلام مشرف نشده بودم ولي مي‌توان گفت كه آغاز توجهم به اسلام نه به عنوان موضوع مطالعه بلكه به عنوان دين، كه می‌تواند در تمام ابعاد زندگي راهنمايم باشد، در همان سفر آغاز شد. من در آن سفر اول به اصفهان رفتم و در شوراي فرهنگي بريتانيا دو ماه انگليسي تدريس كردم و بعد از آن به مشهد مقدس سفر كردم و البته چون به اسلام مشرف نشده بودم اجازة ورود به آستان قدس رضوي را نداشتم ولي به خوبي به ياد دارم در يك مسافرخانه ارزان قيمت، کنار حرم امام رضا(ع) اتاق گرفتم و از شما چه پنهان از آن جا مخفيانه داخل حرم مطهر حضرت رضا (ع) را نگاه مي‌كردم و ناخواسته جذب آن همه تقوا و عواطف پاك مسلماناني شدم كه به زيارت حضرت رضا (ع) رفته بودند و تحت تأثير آن قرار گرفتم. يك حادثه ديگر که از همان سال درخاطرم است، اين بود که روزي مي‌خواستم يك نسخه از قرآن مجيد را از يك فروشنده در کنار آستان قدس خريداري نمايم، اما او قبول نكرد و گفت شما مسلمان نيستيد و جايز نيست من قرآن را به شما بفروشم. من عصباني نشدم ولي جوياي سبب اين امتناع شدم. ايشان توضيح دادند كه كسي كه قرآن مجيد را باور دارد، بايد وضو داشته باشد و خود را تطهير نمايد، ولي شما كه مسلمان نيستيد و لذا فروش آن به شما امكان پذير نيست. اين کار او من را به فكر انداخت كه فروشنده يك شخص فقير بود ولي به دليل پايبندي به اعتقاداتش از فروش قرآن به من امتناع نمود. از اينها بگذريم، لازم است از تقدير و تعريفي که بعضي از اساتيد محترم نسبت به   اينجانب   داشتند   قدرداني نمايم؛ بنده به هيچ وجه شايسته اين تمجيدها نيستم و البته خرسندم که اين تقديرها با نقد همراه بود چرا که ستايش بدون نقد، ارزش زيادي ندارد.

 

اين‌كه دو سه نفر از اساتيدمحترم فرمودند كه ايران كشور شماست، البته ايرانيان به تعارف مشهورند ولي من اين سخن را جدي می‌گيرم. چرا؟ براي اين كه من در اين مملكت احساس خوبی دارم و احساس غربت نمي‌كنم. شهرت، چيزي است که ما به آن احتياج داريم، ولي غربت چيز بدي است. من به ايران كه مي‌آيم احساس غربت ندارم؛ اما در زادگاه خودم، انگلستان، احساس غربت مي‌كنم. در آمريكا، كه 45 سال است آنجا زندگي مي‌كنم، هنوز احساس غربت مي‌كنم. (استاد اين جملات را در حالي بيان مي‌نمودند که چشمانشان اشک آلود بود و   بغض گلويشان را گرفته بود.) اما چرا در ايران احساس غربت نمي‌كنم؟ در حديث آمده است که: «حب الوطن من الایمان» اما وطن چيست؟ قطعا به معني یک مشت خاک نيست. وطن جنبة معنوي دارد. لذا گرچه متولد اين مرز و بوم نیستم، اما ايران را وطن خودم مي‌دانم. بعد از آن سفر اول بارها، به مناسبت‌هاي مختلف به ايران آمدم؛ به خوبي به ياد دارم وقتي كه در سال 1341 براي تحصيل در دانشكدة ادبيات دانشگاه تهران به ايران آمدم، جو آشفته و پرآشوبي بر ايران حکمفرماشده بود. دانشجويان در آن سال برضد رژيم مفسد پهلوي تظاهرات مي‌کردند و دانشگاه‌ها يک هفته درميان تعطيل بود. رژيم هم به دانشگاه حمله مي‌کرد و دانشجويان را کتک مي‌زد که من هم از آن کتک‌ها بي بهره نماندم! به دليل آن شرايط تصميم گرفتم به سرتاسر ايران سفر كنم و مي‌توانم ادعا كنم كه به اکثر شهرهاي مهم ايران سفر كردم و از نزديك با فرهنگ مسلمانان ايران آشنا شدم و اين از بسياري از نظرها از درس رسمي مفيدتر و سودمندتر بود.


 

 همان طوري كه گفته شد بنده به دانشگاه کمبریج برگشتم و زير نظر پیتر ایوری نوشتن پايان‌نامه را شروع کردم. در سال 1965 ميلادي به آمريكا رفتم. از آن موقع تا به امروز در دانشگاه كاليفرنيا مشغول تدريس هستم. در همان دانشگاه كاليفرنيا بود که با فعالين انجمن اسلامي دانشجويان آشنا شدم. نخبه آن گروه، البته همه آنها نخبه بودند، مرحوم شهيد چمران بود. او اولين كسي بود كه مرا با شخصيت امام راحل(ره) آشنا كرد. ما شب‌هاي جمعه براي دعاي كميل در خانه ايشان جمع مي‌شديم و ايشان درباره مسائل جاري روز اعم از مسائل سياسي و ديني، صحبت مي‌کردند.

 

انقلاب كه شد چندين بار اين سعادت را داشتم كه به محضر امام راحل(ره) شرفياب شوم. يك بار در پاريس و سه بار در ايران. دو بار در قم و يك بار هم در جماران امام را زيارت کردم.


  

من بايد تأكيد كنم كه پيوند فرهنگي و ديني كه از قبل با ايران داشتم، با پيدايش انقلاب و با كسب آشنايي مستقيم با حضرت امام، و لو آشنايي بسيار مختصر، محكم‌تر شده است. به نظر بنده رهبري حضرت امام با رحلت ايشان به پايان نرسيده و اگر جمهوري اسلامي ايران 30 سال در مقابل توطئه‌ها، حمله‌ها، خيانت‌ها و ترورها، دوام آورده است من در وهلة اول فكر مي‌كنم مديون فيض و بركت حضور معنوي حضرت امام بايد باشد.


  

من مدت زيادي از ايران به دور بودم كه علل مختلفي دارد. من در نظر دارم انشاءا... در پايان سال تحصيلي آينده از دانشگاه كاليفرنيا بازنشسته شوم، زيرا از شما چه پنهان از دوران تدريس خسته شدم و البته سطح علوم انساني در دانشگاه‌هاي آمريكا در حال نزول است به طوري كه به استثناي چند دانشجوي بااستعداد، بقيه دانشجويان چندان به درس علاقه‌مند نيستند و تدريس برايشان ارزشي ندارد.

 

تصميم دارم بعد از بازنشستگي يك پروژة مهم را شروع كنم، يا به قولي دوباره شروع كنم، و آن هم شرح‌حال حضرت امام (ره) است. من اين پروژه را سال‌ها پيش شروع كردم ولي خانة مسكوني‌ام آتش گرفت و از بین رفت و با خانه‌ام تمام مطالبي كه دربارة حضرت امام جمع‌آوري نموده بودم، سوخت و از ميان رفت. آن زمان هنوز كامپيوتر اختراع نشده بود و فقط كاغذ بود. من پيش خودم گفتم بالاخره در ايران كساني هستند كه از من بهتر مي‌توانند از عهدة اين كار مهم برآيند. آنها دسترسي مستقيم به منابع دارند. در هر صورت ديد كساني كه در صحنه بودند و شركت مستقيم در انقلاب داشتند از من بهتر بود.


ولي با كمال تعجب مي بينم تا الان، اگر اشتباه نكنم، كسي به اين كار بسيار مهم و ارزنده اقدام نكرده است. حالا علتش را نمي‌دانم که چیست، ولي آن چه مسلم است اين‌كه شخصيت امام درست شناخته نشده است.


 من تصميم دارم تا در حد بضاعت خودم اين کار را انجام دهم. اين شرح‌حال فقط سياسي نخواهد بود؛ زيرا مهم است که تمام ابعاد شخصيت ايشان درست معرفي شود. فكر كنم اين كار بسيار مهم است و البته كساني كه در ايران هستند و به منابع دست اول دسترسي دارند و احياناً با خود امام تماس مستمر داشتند، فوايد و مزايايي دارند كه من ندارم.ددر هر حال بعد از بازنشستگي در نظر دارم انشاءا... مدت زمان بيشتری به ايران بيايم و از اساتيد محترم استفاده كنم و با كمك تمام كساني كه در اين زمينه صاحب تخصص هستند اين پروژة بسيار مهم و ارزنده را شروع كنم. در خاتمه از تمام اساتيد و برادران كه من را شايستة اين همه ستايش و لطف و مهرباني دانستند صميمانه تشكر مي‌كنم و دوام توفيق ملت مسلمان ايران در ساختن جامعة فرهنگ اسلامي كه مي‌تواند براي تمام كشورهاي اسلامي و غير اسلامي الگو باشد، را از درگاه خداي متعال مسئلت مي‌کنم.

 





حاصل جمع را بنویسید : به اضافه






*حاصل جمع را بنویسید : به اضافه



{ JOURNAL_VISIT } : ۳۷۱۲
{ JOURNAL_DATE } : 08 آبان 1389

Copyright 2016 By RVKP CO. All Rights Reserved