طراخی فروشگاه اینترنتی

طراحی سایت

___

----

_---_

DATA NEGAR Co.

نماد اعتماد الکترونیکی

222222222222222222

آمار بازدید

  • کل (online):۷۷۸۱
  • اعضاء (online):۲
  • میهمان (online):۷۷۷۹
  • بازدید امروز::۳۷۶۶
  • بازدید دیروز::۲۹۲۲
  • بازدید کل::۲۶۹۷۷۴۵۲
  • مدیریت چیست ؟ تعریف مدیریت

  • مدیریت چیست؟ تعریف مدیریت چیست؟ تعریف مدیر چیست؟ مدیریت با ریاست چه تفاوتی دارد؟ چرا برخی رییس هستند و برخی مدیر؟ مدیریت و رهبری چه تفاوت و چه ارتباطی با هم دارند؟ تعریف مدیریت و ضرورت آن چیست؟ این ها سوالاتی هستند که قصد داریم در این مطلب به آن‌ها پاسخ دهیم.
  • بازدید این صفحه : ۱۸۴
    تاريخ : 25 خرداد 1402

مدیریت چیست ؟ تعریف مدیریت

تعریف مدیریت و انواع آن
 

تعریف مدیریت به کارگیری علم و هنر در هماهنگی و هدایت منابع مالی یا انسانی و یا هر دو، در رسیدن به هدف با حداکثر کارایی است. در تعریف مدیریت فوق از ترکیب علم و هنر استفاده نموده‌ام.

 

انواع مدیریت

  • مدیریت مستقل یا استبدادی
  • مدیریت پدرانه
  • مدیریت دموکراتیک
  • مدیریت آزادانه بدون دخالت


 

سطوح مختلف مدیریت در سازمان
 

در سازمان‌‌های بزرگ، سلسله مراتب سازمانی وجود دارد. مدیران برای مدیریت بهتر تعداد زیاد کارمند، در سطوح مختلف سازمان قرار می‌گیرند و هرکدام از آن‌ها مسئولیت بخش خاصی از کارمندان را برعهده می‌گیرند. تفاوت سطوح مدیریتی به معنی تفاوت در اهمیت کار آن‌ها نیست، اما به نوعی گریدبندی هم محسوب می‌شود و مدیران را به تلاش برای رسیدن به سطوح بالاتر ترغیب می‌کند.



1) مدیریت عملیاتی:

مدیران عملیاتی به صورت مستقیم با کارکنان در ارتباط هستند و بر عملکرد آن‌ها نظارت دارند. این افراد با نام سرپرست تیم هم شناخته می‌شوند و راه ارتباطی بین مدیران میانرده و بالارده با کارمندان پایین‌رده سازمان هستند.



2) مدیریت میانی:

این افراد رابط بین مدیران عملیاتی و مدیران عالی سازمان هستند و گزارش‌های سازمانی را به مدیران بالارده ارائه می‌دهند. آن‌ها گزارش کار مدیرانی عملیاتی و کارمندانشان را به مدیران بالایی ارائه می‌دهند، همچنین وظیفه هدایت مدیران عملیاتی و ارائه برنامه میان‌مدت به آن‌ها را برعهده دارند.



3) مدیریت عالی:

مدیران عالی یک سازمان فرایندهای کلی را هدایت می‌کنند و تصمیمات استراتژیک و بلندمدت برای سازمان می‌گیرند. این افراد درباره فرایندهای خرد از مدیران میانی گزارش می‌گیرند و به صورت مستقیم با کارکنان ارتباطی ندارند. آن‌ها راهبران سازمان هستند و با استراتژی و برنامه‌ریزی برای بخش‌های خرد سازمان خط مشی ایجاد می‌کنند.


 

تعریف مدیر
 

در تعریف مدیر باید گفت شخصی که عهده دار مدیریت است را مدیر می‌نامند. کسب تجربه در مدیریت نیز بسیار وابسته به شرایط پیرامونی (محل کار) دارد. من پس از سال ها تجربه در مدیریت، آموزش مدیریت و مشاوره مدیریت، مدیران زیادی را دیده ام که همچنان مطابق با روش‌های قدیمی سازمان را مدیریت می‌کنند.

بسیاری از مدیران در یک سازمان افرادی هستند که قبلا در آن سازمان کارمند بوده‌اند، بنابراین شیوه مدیریتی مدیران قبل از خود را دیده‌اند و مطابق با همان شیوه عمل می‌‌کنند. این موضوع باعث می‌شود در برخی موارد اشتباهات مدیرهای قبلی سازمان را نیز تکرار کنند. مدیر باید بتواند تجربیات قبلی خود را با آموزش‌های جدید ترکیب کند و شیوه‌ای اصولی و کاربردی برای مدیریت سازمان بیابد. شما به عنوان مدیر نیاز است که حتما اصول مدیریت را نیز به خوبی بدانید و روی آن ها تسلط داشته باشید.

مدیریت خودش به تنهایی یک علم نیست و اگر در تعریف فوق دقت کرده باشید آورده ام که “مدیریت، به کارگیری علم و هنر …” یعنی مدیریت علم را به کار می گیرد و از آن استفاده می‌کند. چرا که مدیران می‌توانند از دانش گذشته خود و همچنین از دانشی که آموزش داده می‌شود بهره ببرند.

ممکن است فکر کنید من از کجا بدانم که هنر مدیریت را دارم یا خیر ؟ و اینکه اگر نداشته باشم پس من در مدیریت موفق نمی‌شوم.

واقعیت این است که علیرغم اینکه در تعریف مدیر و مدیریت می‌گویند بخشی از مدیریت ذاتی است و بخشی اکتسابی است. اما من معتقدم که بخش ذاتی آن هم قابل یادگیری است. اگر قبلا می‌گفتند مدیریت ذاتی است، به این دلیل بود که شناخت از انسان ها تا حد دانش امروز بشر نبود. اما اکنون دیگر شناخت بسیار عمیق تر شده است و مدیریت هم تبدیل به یک دانش آموختنی شده است. پیشنهاد می کنیم مقاله مدیریت چیست و مدیر کیست را مطالعه کنید.

تنها چیزی که به شما بستگی دارد هنر استفاده از این علم است. اینکه شما چطور این علم را بکار می‌گیرید تفاوت عمیقی بین شما و دیگر مدیران ایجاد می‌کند. بکارگیری علم در شغل مدیریت با بکارگیری علم در مهندسی متفاوت است. یک مهندس می‌داند در علم ریاضی همیشه ۲ بعلاوه ۲ می‌شود ۴ اما واقعیت این است که در مدیریت همیشه دو بعلاوه دو ۴ نمی‌شود. بعضی وقت ها ۵ می‌شود و برخی زمان ها ۳ می‌شود. شاید هم یک زمانی متوجه شوید صفر هم نتیجه خوبی است. چرا اینطور است؟! در رابطه با مدیریت بحران سازمانی در مقاله دیگر دکامی بخوانید.

 

 

سبک های مختلف مدیریت چیست؟
 

سازمانی را تصور کنید که یک مدیر جدید به آن وارد شده است. او احتمالا تغییرات بسیاری در برنامه‌ها، استراتژی‌ها، ساختار سازمان و قسمت‌های مختلف دیگر ایجاد می‌کند. وظایف او تفاوت چندانی با مدیر قبلی ندارد، حوزه فعالیت سازمان هم تغییر نکرده و اهدافی که برای سازمان برنامه‌ریزی شده هم همان است. علت ایجاد این تغییرات، تفاوت سبک دو مدیر است. مدیر جدید به شیوه‌های منحصر به خودش سازمان را مدیریت می‌کند.

سبک مدیریت هر فرد به ویژگی‌های شخصیتی مدیر، نوع سازمان و شیوه کار آن، فرهنگ کاری، سبک مدیریت سازمان‌های رقیب و موارد این‌چنینی بستگی دارد. در ادامه سبک‌های مختلف مدیریت را به صورت خلاصه بررسی می‌کنیم.

 

 

1) مدیریت دموکراتیک

مدیر اختیار مدیریت وظایف کارمندان و مدیران میانی را به خودشان می‌سپارد و به آن‌ها اجازه می‌دهد خلاقیت داشته باشند و نظراتشان را اجرا کنند.

 

 

2) مدیریت خودکامه

در این سازمان‌ها مدیر یک دیکتاتور است که به کسی حق تصمیم‌گیری نمی‌دهد و حرف اول و آخر را خودش می‌زند. او همه چیز را مو به‌ مو برای کارمندان تعیین می‌کند و از آن‌ها انتظار دارد دقیقا مطابق با آنچه که گفته، کارهایشان را پیش ببرند. کارمندان تحت نظارت یک مدیر خودکامه هیچ آزادی عملی در سازمان ندارند.

 

 

3) مدیریت اختیاری

در این روش مدیر یک چشم‌انداز و مسیر کلی برای کارکنان مشخص می‌کند و مابقی کارها را به آ‌ن‌ها می‌سپارد. مثلا مدیر مشخص می‌کند که تا آخر ماه، هر کارمند یک سری وظایف انجام داده باشد و به یک سری هدف هم رسیده باشد. کارمندان می‌توانند از هر روشی که می‌خواهند به این اهداف دست پیدا کنند و کارهایشان را انجام بدهند.

به طور کلی نمی‌توان مرز مشخصی بین سبک‌های مختلف مدیریت قائل شد. شاید یک مدیر در حالت کلی دموکرات باشد، اما در موارد مهم به صورت خودکامه عمل کند. ما در مقاله انواع سبک های مدیریتی اطلاعات کامل تری ارائه داده ایم. میتوانید با مراجعه به این مقاله با انواع سبک ها و شیوه های مدیریت آشنایی کامل پیدا کنید.

 

 

انواع مدیر در سازمان

در قسمت‌های قبلی درباره انواع روش‌های مدیریت صحبت کردیم. در این بخش درباره انواع مدیرانی که در یک سازمان کار می‌کنند، صحبت خواهیم کرد. در یک کسب و کار کوچک ممکن است یک نفر بتواند تمام فرایندها و افراد را مدیریت کند، اما هرچقدر سازمان بزرگ‌تر می‌شود، پیچیدگی کار بیشتر خواهد شد.

در نتیجه لازم است مدیران متعددی در سازمان وجود داشته باشند که هرکدام از آن‌ها مسئولیت یک بخش را برعهده بگیرند و با هماهنگی با یکدیگر سازمان را به سمت اهداف پیش ببرند. لازم به ذکر است که در سازمان‌های بزرگ هم شخصی به عنوان مدیر کل حضور دارد که وظیفه مدیریت مدیران میانی سازمان را برعهده می‌گیرد. در ادامه انواع موقعیت‌های شغلی مدیریتی سازمان‌ها را نام می‌بریم و درباره آن‌ها توضیح خواهیم داد.

 

 

1) مدیر کل

مدیر کل شبیه به امپراطور در سازمان است و بسیاری از کارمندان هنگام روبرو شدن با او دچار استرس می‌شوند. اینکه مدیر کل اولین شخص سازمان است، واقعیت دارد، اما او پادشاه ظالمی نیست و می‌تواند مانند سایر اعضا با کارکنان سازمان در ارتباط باشد.

مدیر کل وظیفه هماهنگی بین سایر مدیران سازمان و مدیریت فرایندهای جامع و راهبردی را برعهده دارد. می‌توان گفت این شخص رهبر سازمان است. معمولا اگر بنیانگذار یک کسب و کار قصد فعالیت مستقیم در مجموعه را داشته باشد، به عنوان مدیر کل مشغول به کار می‌شود.

 

 

2) مدیر بازاریابی

مدیر بازاریابی شخصی است که برای افزایش فروش برنامه‌ریزی می‌کند و استراتژی می‌چیند. این فرد باید مخاطبان و مشتریان احتمالی، بهترین کانال‌های فروش، روش‌های فروش موثر، روش‌های تبلیغات و برندسازی موثر را پیدا کند. همچنین تحلیل نتایج حاصل از تبلیغات، بررسی رفتار مشتری، شناخت بازار و تحلیل رقبا هم جزء فعالیت‌های اوست.

در سال‌های اخیر با گسترش بحث دیجیتال مارکتینگ، فرایند بازاریابی بسیار پیچیده شده است و دیگر یک نفر نمی‌تواند همه قسمت‌های آن را مدیریت کند. در حال حاضر اکثر مجموعه‌های بزرگ تیم مارکتینگ دارند که ممکن است برای قسمت‌های مختلف آن، مدیرهای متفاوتی فعالیت کنند. مثلا سمت مدیریت بازاریابی با سمت مدیریت دیجیتال مارکتینگ متفاوت است و دو نفر با تخصص‌های مختلف در این موقعیت‌ها کار می‌کنند.

 

 

3) مدیر استراتژیک

اگر سازمان مثل بدن انسان باشد، مدیر استراتژیک ذهن است. ذهن در بدن وظیفه بقا را برعهده دارد و همه فرایندها را برای دستیابی به این هدف کنترل می‌کند؛ مثلا زمانی که احساس خطر می‌کنیم، استراتژی فرار یا دفاع را می‌چیند و مغز آن را اجرا می‌کند.

مدیر استراتژیک، رویکردهای لازم برای دستیابی به اهداف خرد و کلان سازمانی را می‌چیند. او فرایندها را شکل می‌دهد و به سایر مدیران می‌گوید چگونه بخش خودشان را هدایت کنند تا در نهایت سازمان به اهداف مشخص شده برسد. استراتژی سازمانی نقش مهمی در موفقیت کسب و کارهای بزرگ دارد.

 

 

4) مدیر فروش

بسیاری از افراد تصور می‌کنند مدیر فروش همان مدیر بازاریابی است؛ مدیر بازاریابی وظیفه جذب مخاطبان و وارد کردن آن‌ها به بخش فروش را برعهده دارد. بعد از آن نقش مدیر فروش و تیمش شروع می‌شود. این افراد باید مخاطبان برای خرید متقاعد کنند. آن‌ها باید بررسی کنند که نیاز مشتریان چیست و چگونه می‌توان محصول را با توجه به نیاز آن‌ها تغییر داد.

مدیر فروش می‌تواند روی بسته‌بندی، استراتژی‌های بازاریابی و کمپین‌های تبلیغاتی هم مشاوره بدهد. این شخص همچنین مدیریت تیم فروشندگان و نظارت بر عملکرد آن‌ها را برعهده دارد.





حاصل جمع را بنویسید : به اضافه






*حاصل جمع را بنویسید : به اضافه



Copyright 2016 By RVKP CO. All Rights Reserved