طراخی فروشگاه اینترنتی

طراحی سایت

___

----

_---_

DATA NEGAR Co.

نماد اعتماد الکترونیکی

222222222222222222

آمار بازدید

  • کل (online):۲۵۳۵
  • اعضاء (online):۰
  • میهمان (online):۲۵۳۵
  • بازدید امروز::۱۴۹۴
  • بازدید دیروز::۴۱۶۷
  • بازدید کل::۳۰۲۴۳۸۴۶

دسته بندی

  • توجه خاص دولت به علوم انساني براي جبران كمبودهاي گذشته / دكتر خواجه‌سروي

  • جناب آقاي دكتر غلامرضا خواجه‌سروي، قائم مقام معاون فرهنگي و اجتماعي و مديركل دفتر برنامه‌ريزي اجتماعي و مطالعات فرهنگي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري است. ايشان در رشته علوم سياسي مدرك دكتراي خود را اخذ نموده‌اند و عضو هيأت علمي دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه علامه طباطبايي هستند. تخصص اين استاد ارجمند، مسائل مختلف تاريخ معاصر ايران مي‌باشد و در اين حوزه داراي تأليفات متعددي هستند. آنچه در ذيل مي‌آيد مشروح گفتگوي صورت گرفته با ايشان پيرامون سياست‌هاي وزارت علوم در خصوص علوم انساني است.


     

     


     

    س. علت اهميت علوم انساني در چيست؟ و چرا وزارت علوم در دوره اخير توجه خاصي به علوم انساني داشت؟


     

    ج. من فکر مي‌کنم يكي از دلايل توجه بيشتر به علوم انساني در وزارت علوم دولت نهم اين است که در دولت‌هاي قبلي اهميت زيادي به اين حوزه از علم داده نشده بود، البته نه به اين معني که هيچ توجهي به اين حوزه نمي‌شد، بلکه توجه صورت گرفته، کافي نبود. قسمتي از روندي که در اين دولت شروع شده به خاطر اين بود که به نحوي گذشته جبران شود. دليل ديگر اين بحث، اينکه ما در ايران مثل هر جاي ديگر دنيا بحث هويت، فرهنگ و ارزش‌ها را داريم و بالاتر از آن بحث ثبات سياسي و فرهنگي نظام را داريم و در ايران بخش اعظم اين بحث‌ها به وضعيت علوم انساني در کشور برمي‌گردد. علوم انساني هم فرهنگ‌ساز است و هم در تعيين و تحکيم هويت کشور به کار مي‌آيد؛ در بحث ارزش‌هاي فرهنگي، سياسي و ديني، علوم انساني هم در توليد اين ارزش‌ها و ترويج آنها مؤثر است و هم در تثبيت و انتقال به نسل‌هاي بعدي. يکي از وجوهي که يک نظام سياسي مي‌تواند حفظ شود اين است که هم بتواند توليد ارزش داشته باشد و هم همه آنها را به نسل‌هاي بعدي منتقل کند و لازمه همه اين‌ها توجه به علوم انساني است. به همين دليل دولت نهم با يک نگاه فرهنگي و هويتي و هم بحث ثبات نظام و کشور به علوم انساني توجه کرد و تلاش كرد بيش از گذشته اين حوزه تقويت شود.


     

     


     

    س. چه چشم اندازي را براي علوم انساني کشور پيش‌بيني مي‌كنيد؟


     

    ج. با کارهايي که در اين دوره صورت گرفته و تلاش‌هايي كه براي تقويت علوم انساني انجام شده، پيش‌بيني اين است که با پيگيري برنامه‌ها، به سمت کاربردي کردن علوم انساني پيش رويم يعني علوم انساني وارد جامعه شود و مانند آن كه در دانشگاه‌هايي كه رشته فني و مهندسي دارند دفتر ارتباطات صنعت و دانشگاه داريم، به اين سمت حركت كنيم که در دانشگاه علوم انساني دفتر ارتباط جامعه و دانشگاه داشته باشيم.


     

    البته علوم انساني فعلي ما براي حل مسائل جامعه پاسخگو نيست. اين علوم با فيزيک و شيمي و غيره فرق مي‌كند. در بحث علوم انساني ما بحث بومي کردن علم را داريم و اينکه بايد علوم انساني متناسب با کشور ايران باشد. بعد از اين مرحله است كه مي‌توان در اصلاح و کاربرد آن علم در کشور استفاده کرد. اگر بخواهيم چشم بسته، چيزي را که در ساير کشورها است، اينجا استفاده کنيم ايجاد معضل مي‌کند. چه بسا ايجاد معضل هم کرده باشد،‌ از دوره مشروطيت تا كنون برخي از اين علوم نه تنها مشکلي را حل نکرده بلکه مشکل اضافه هم کرده است. به همين دليل در علوم انساني بايد به محتوا توجه کرد و اين محتوا هم بايد بومي باشد.


     

     


     

    س. جناب استاد، در اين مدت چه کارهايي براي ارتقاء علوم انساني انجام شده و چه کارهايي بايد انجام مي‌شد؟


     

    ج. يکي از كارهايي كه انجام شد، کاربردي کردن رشته‌هاي ميان رشته‌اي بود، که پروژه‌اي در اين زمينه شروع شد و حوزه‌اي با دويست رشته با پي‌گيري‌هاي گسترده‌اي طراحي شد. شوراي گسترش مي‌توانست به اين كار سرعت بيشتري دهد و اين رشته‌ها، براي اجرا به دانشگاه‌ها بيايند. اين كار خيلي تحول آفرين بود. به نظر من مي‌توان جدي‌تر اين کار را انجام داد.


     

    بحث بعدي اينکه جمع‌هايي براي ارتقاء علوم انساني تشکيل شد که اين‌ها مي‌توانستند جدي‌تر سراغ توليد متون بومي بروند. به نظرم اين از کارهايي بود که مي‌شد انجام داد ولي سرمايه‌گذاري جدي روي آن نشد. مثلاً در بعضي جاها سرفصل‌هاي دروس را اصلاح كردند. اما كسي به سرفصل توجه زيادي نمي‌کند، البته استفاده مي‌شود ولي نه به صورت قابل توجه، چون استاد دانشگاه خودش را مجتهد مي‌داند و خيلي مقيد به چارچوب خاصي نيست. اتفاقاً اين امري خوب است که بگوييم گذشتگان ما تا اين مرحله چارچوب را تعيين کردند اكنون چند پله هم ما پيش برويم. به نظر من يکي از کارهايي که بايد در آينده ادامه داد توليد متون بومي در زمينه‌هايي است که ما نياز داريم. در بحث ارتقاء علوم انساني وقت را نبايد زياد صرف اصلاح سرفصل دروس کرد، بيشتر كساني كه اين سرفصل‌ها را تغيير مي‌دهند، مي‌دانند کسي به آنها پايبند نيست. يکي ديگر از کارهاي خوبي که انجام شد اين بود كه در ارتقاء اعضاي هيأت علمي به علوم انساني هم توجه شد. چون بنده خودم در جلسات حضور داشتم بايد بگويم مسئولان امر، خيلي پذيراي اين موضوع نبودند. در حوزه علوم انساني خيلي کار شد که بتوان اين موضع را تقويت کرد. به نظرم امكان داشت آيين‌نامه بهتري هم تدوين شود. ولي با توجه به شوراهاي کارشناسي، کساني که آنجا کار مي‌کردند و اکثريت تصميم گيرندگان در اين حوزه از رشته‌هاي فني بودند، ما بيشتر از اين نتوانستيم کار را جلو ببريم و البته مي‌توانست بهتر هم باشد.


     

    بخش ديگري كه در آن كار شد، بخش نشريات در علوم انساني بود که انصافاً در اين دوره روال منظمي پيدا کرد و نشريه‌هاي علوم انساني تقريباً به روز شد و در مورد آنها تعيين تکليف شد. در دوره‌هاي گذشته اين كار، سه يا چهار سال طول مي‌كشيد. كاري که وزارت علوم در حوزه نشريات کشور انجام داد، کار بسيار مهمي بود. خيلي از رشته‌ها که نشرياتشان موفق نشده بودند رتبه علمي بگيرند، به آنها رتبه علمي داده شد. الان هم اين كار به روز انجام مي‌شود و اميدواريم هر چه بيشتر ادامه پيدا کند. از ديگر کارهاي مهمي که در حوزه نشريات انجام شد، اين بود که تاکيد شد که نشريات بايد تخصصي شوند و از حالت کلي خارج شوند و اين به نظر من مهم است. اين کارهايي بود که انجام شد.


     

    ولي مسئله‌اي که بايد فکر اساسي براي آن مي‌شد، اين بود که در حوزه علوم انساني بايد روي نحوه آموزش و حتي طراحي رشته‌ها، با استفاده از تجربيات داخلي و خارجي، براي جذب نيروهاي نخبه‌تر به علوم انساني كار شود. در اين راه شايد لازم باشد به جاي تعريف كارشناسي در علوم انساني، مثلاً کارشناسي ارشد پيوسته مثل معماري ايجاد كرد. اين تجربه دانشگاه امام صادق است. ما مي‌توانيم کارشناسي ارشد پيوسته تعريف کنيم تا جذابيت رشته بيشتر شود و اين باعث مي‌شود افراد نخبه‌تر و باهوش‌تر وارد اين رشته شوند.


     

    نکته ديگري که خيلي به آن توجه نشده، اين مسئله است که بايد موانع اشتغال علوم انساني را با اصلاح آيين‌نامه‌ها و جدولي که معاونت برنامه‌ريزي رياست جمهوري براي اشتغال دارد، برطرف كرد. چون ما رشته‌هاي جديدي داريم که در آن جدول نيست و يا با سرفصل‌هاي آن نمي‌خواند. کسي هم كه در اين رشته‌ها فارغ‌التحصيل مي‌شود، نمي‌تواند مشغول به کار شود. اينها تعدادي از کارهايي است که اگر کم‌کم درست شود، هم ورودي را درست کرده‌ايم و هم فکري براي خروجي کرده‌ايم و هم محتوا را سامان داده‌ايم و اين امر به بهتر شدن وضعيت کمک مي‌کند.


     

     


     

    س. چگونه مي‌توان علم انساني بومي توليد کرد؟


     

    ج. من معتقد هستم که تجربه جهاني را نبايد دور بريزيم. به نظر من از صفر شروع کردن غيرممکن است و اگر هم ممکن باشد، هزينه‌بر است و جزء نشدني‌هاست. پيشنهاد مي‌کنم که ما مانند رشته‌هاي فني و مهندسي و صنايع از روش مهندسي معکوس استفاده کنيم. تجربه رشته‌هايي که در دانشگاه امام صادق به آن پرداخته شده، تجربه خوبي است؛ يعني بدون اينکه خواسته باشند تلفيقي صورت دهند مثلاً رشته معارف اسلامي و اقتصاد و علوم سياسي و مديريت را در كنار هم آورده‌اند.


     

    فرد موفق هر دو جنبه را دارد، حالا شما مي‌گوييد: مي‌خواهيم علوم سياسي اسلامي داشته باشيم، حرفي نيست ولي نمي‌توانيد از ابتداي کار، آن را توليد کنيد. اينکه مي‌فرماييد متون بومي چگونه توليد مي‌شود؛ پاسخ اين است كه بايد آموزش را به اين سمت ببريم که افراد، غرب را بشناسند و با اسلام و ايران هم خوب آشنا باشند. اين افراد بايد بنشينند و بر اساس اين دانسته‌ها، بازگشتي به اهداف داشته باشند. يعني در ابتدا متون تلفيقي توليد کنيم و بعد آن متوني که مي‌خواهيم، خودشان ايجاد مي‌شوند.


     

    شعار توليد علم بومي، شعار خوبي است ولي راهش استفاده از مهندسي معکوس يا راه ميان‌بر است؛ براي مثال الان در خيلي از رشته‌هاي علوم انساني مي‌توان درس‌هاي مفيدي را وارد کرد. مثلاً پيشنهاد من اين است که در رشته علوم سياسي منطق را نيز تدريس کنيم و دانشجويان بخش‌هايي از ادبيات عرب را بدانند. خيلي از دانشجويان علوم سياسي با تفسير آيه‌هاي سياسي قرآن آشنا نيستند و سيره سياسي معصومين و فقه سياسي و غيره را نمي‌دانند؛ وقتي اينها را ندانند شما چه انتظاري از آنها داريد. برخي رشته‌ها يک بازنگري اساسي مي‌خواهد تا حالت تلفيقي را وارد حوزه آموزش عالي کنيم. هيچ راه ديگري هم وجود ندارد. البته آفتي هم وجود دارد که افراد اصلاً نفهمند که به كدام سمت مي‌روند. گرچه ممكن است بسياري از افراد در مقابل اين نظر موضع‌گيري كنند ولي براي بومي کردن علوم انساني هيچ راهي جز اين نداريم؛


     

    چون کشور ما، يک کشور اسلامي است و هويت ما هويت ديني است و نظام ما، نظام ديني است؛ ضمن اينکه از تجربه دنيا بايد استفاده کنيم و بايد يک چيزهايي را وارد كرد و راهي غير از اين نيست.


     

     


     

    س. چگونه مي‌توان علوم انساني را کاربردي کرد و يا بين علوم انساني و نيازهاي جامعه ارتباط برقرار کرد؟


     

    ج. در اين زمينه مي‌توان از تجربه رشته‌هاي کاربردي در حوزه فني استفاده کرد. اين رشته‌ها چند خصوصيت دارند، براي مثال به دانشگاه جامع علمي کاربردي نگاه كنيد. در آنجا طول دوره‌هاي کاربردي کوتاه است، به دانشجو تکنيک و فن ياد مي‌دهند و نمي‌خواهند از او عالم بسازند. بايد در اين جهت روي حوزه علوم انساني هم فکر کنيم که اصلاً نيازهاي ما چيست؟ در مرحله بعد به دانشجويان آموزش کاربردي بدهيم. البته در علوم انساني به فيلسوف هم نياز است، که بايد سيستم ديگري را براي آن طراحي کرد.


     

    اين كارها يک مقدار هزينه‌بر و انرژي‌بر است. اگر نيازهاي جامعه اخذ شد و بعد بر اساس آن رشته طراحي شد، حالا مشکل اين است که ديگر نيازي به بعضي از آن رشته‌ها نباشد. سرعت عمل در اين كار مهم است. مي‌توان اين رشته‌ها را براي اجرا به بعضي از دانشگاه‌ها داد و احتياجي به تصويب شوراي گسترش نباشد. نكته ديگر اينکه بايد جدول اشتغال در معاونت برنامه‌ريزي دولت به روز شود. اين جدول متأسفانه خيلي قديمي است و تخصص‌هاي جديد را ندارد.


     

     


     

    س. مدتي است که جشنواره بين‌المللي فارابي برگزار مي‌شود. اين جشنواره را چقدر در اهميت دادن به علوم انساني و پيشرفت اين علوم مؤثر مي‌دانيد؟


     

    ج. نفس طراحي و برگزاري جشنواره فارابي در حوزه علوم انساني نشان دهنده اين است که وزارت علوم دولت نهم و خود دولت، چون جشنواره مصوب هيئت دولت است، به علوم انساني اهميت مي‌دادند و آن را از جشنواره خوارزمي جدا كردند چون قبلاً جزئي از آن بود. چيزي که اين سال‌ها از خروجي جشنواره فارابي ديده شده، شور و شعفي است که در ميان صاحب‌نظران علوم انساني ايجاد کرده است. محققان اين حوزه متوجه شدند که جايي براي عرضه آثار پژوهشي در اين زمينه وجود دارد و پيش‌بيني من اين است که اگر بيشتر کار کنيم، نشاط اين جشنواره باعث مي‌شود که حوزۀ علوم انساني نشاط بيشتري پيدا کند. بحث بعدي بازتاب جهاني جشنواره است که توجه خيلي از دانشمندان خارجي را به خود جلب كرده است. بسياري از اساتيد داخلي هم بارها از تشکيل اين جشنواره تشکر کرده‌اند.


     

    بنابراين، جشنواره فارابي مي‌تواند با تلاش بيشتر و توجه و اطلاع‌رساني بيشتر باعث تشويق اهالي علوم انساني شود. البته اين رويداد مخالفيني هم داشته كه خوشبختانه توجه زيادي به آنها نشده است.


     

     


     

    س. با توجه به نقشي که قدرت در توسعه دانش دارد، اينكه مسئولين و تصميم‌گيرندگان کشور از حوزه علوم انساني باشند، چقدر در پيشرفت علوم انساني مؤثر است؟


     

    ج. قطعاً اگر چنين اتفاقي مي‌افتاد، امروز مشكلات علوم انساني کمتر بود. يکي از علل عقب‌ماندگي و عدم توسعه در علوم انساني همين است. متأسفانه در خيلي از بخش‌ها متخصصيني مشغول هستند که هيچ‌گونه ورودي در علوم انساني ندارند و اين نکته به نظر من مهم است. حداقل از حيث مناصب حکومتي نگاه کنيم، در چند حوزه بايد متخصصان علوم انساني تصدي داشته باشد، مثل وزارت‌خانه‌هايي که نقش تربيتي و فرهنگي دارند مانند آموزش و پرورش، ارشاد، اقتصاد و وزارت کشور که مخصوصاً اصلاً جاي دانشمند فني نيست و برخلاف نظر شايع، بايد يك جامعه‌شناس آگاه به سياست در راس آن باشد. تجربه جهاني نشان مي‌دهد متصديان وزارت علوم بايدكساني باشند که عالم ديني و دانشگاهي باشند. چنين فردي مي‌تواند حوزه‌هاي فني را هم پوشش دهد و اين قطعاً به نفع کشور خواهد بود. وزارت امور خارجه هم تخصص کسي است که روابط بين‌الملل خوانده و فن اين كار را مي‌داند. متاسفانه ما اثرات منفي نبودن يک مدير انساني موفق را در رأس چنين وزارت‌خانه‌هايي در کشورمان ديده‌ايم. در بازخواني مشکلات مي‌بينيم که يکي از دلايل آن، به اين موضوع برمي‌گردد، مثلاً آيين‌نامه ارتقاء را طوري تدوين مي‌کنند که يك متخصص فني به راحتي ارتقاء پيدا مي‌کند ولي تکليف دانشمند علوم انساني مشخص نيست. من معتقد هستم که در حوزه‌هاي فرهنگ‌ساز که توليد علم و جنبش نرم افزاري را برعهده دارند و هويت‌ساز هستند بايد يک عالم علوم انساني دانشگاه رفته و حوزوي خوانده، متصدي امر باشد. به قول حضرت آيت ا.... مهدوي‌كني هرکس مي‌گويد ما دانشگاه نمي‌خواهيم، عقل ندارد و هر کس مي‌گويد ما حوزه نمي‌خواهيم، دين ندارد. پس آدمي بايد در رأس اين كارها باشد که هم عقل داشته باشد و هم دين، تا بتواند آنها را اداره کند.


     

     


     

    س. وضعيت پژوهشي در رشته تخصصي شما يعني علوم سياسي چگونه است؟


     

    ج. در رشته علوم سياسي، پژوهش‌هايي که در حال حاضر صورت مي‌گيرد، يک بخش‌هاي کاربردي دارد که از آن استفاده مي‌شود و يک بخش‌هايي منتشر مي‌شود و افراد صاحب قلم و نظر صحبت مي‌کنند. تناسب برخي از پژوهش‌ها با مقتضيات کشور ما متاسفانه کم است. من پيشنهاد مي‌كنم که عالمان علوم انساني روي مسائل ايران با توجه به همه دانسته‌ها يک پروژه بزرگ تعريف کنند و در آن فعاليت كنند. يعني بر اساس يافته‌هايي که داريم در داخل ايران به توليد علم بپردازيم که اين کمتر مشاهده مي‌شود و خيلي از چيزهايي که نوشته مي‌شود کاربردي نيست و با مقتضيات کشور ما تناسب ندارد. مثلاً درس سياست تطبيقي تدريس مي‌شود و منابعش گاهي براي کشور ما چيزي ندارد، يعني شما به دانشجو در مورد ايران چيزي نمي‌گوييد. به نظر من كار بايد از ايران شروع شود. چون از ديدگاه برخي، مسائل ايران ارتباطي با آنها ندارد. به نظر من اگر از اين جا شروع کنيم بعد از گذشت دوره‌اي ما هم در دنيا حرفي براي گفتن خواهيم داشت و در اين بين نظرياتي را هم مي‌توان توليد کرد
جناب آقاي دكتر غلامرضا خواجه‌سروي، قائم مقام معاون فرهنگي و اجتماعي و مديركل دفتر برنامه‌ريزي اجتماعي و مطالعات فرهنگي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري است. ايشان در رشته علوم سياسي مدرك دكتراي خود را اخذ نموده‌اند و عضو هيأت علمي دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه علامه طباطبايي هستند. تخصص اين استاد ارجمند، مسائل مختلف تاريخ معاصر ايران مي‌باشد و در اين حوزه داراي تأليفات متعددي هستند. آنچه در ذيل مي‌آيد مشروح گفتگوي صورت گرفته با ايشان پيرامون سياست‌هاي وزارت علوم در خصوص علوم انساني است.


 

 


 

س. علت اهميت علوم انساني در چيست؟ و چرا وزارت علوم در دوره اخير توجه خاصي به علوم انساني داشت؟


 

ج. من فکر مي‌کنم يكي از دلايل توجه بيشتر به علوم انساني در وزارت علوم دولت نهم اين است که در دولت‌هاي قبلي اهميت زيادي به اين حوزه از علم داده نشده بود، البته نه به اين معني که هيچ توجهي به اين حوزه نمي‌شد، بلکه توجه صورت گرفته، کافي نبود. قسمتي از روندي که در اين دولت شروع شده به خاطر اين بود که به نحوي گذشته جبران شود. دليل ديگر اين بحث، اينکه ما در ايران مثل هر جاي ديگر دنيا بحث هويت، فرهنگ و ارزش‌ها را داريم و بالاتر از آن بحث ثبات سياسي و فرهنگي نظام را داريم و در ايران بخش اعظم اين بحث‌ها به وضعيت علوم انساني در کشور برمي‌گردد. علوم انساني هم فرهنگ‌ساز است و هم در تعيين و تحکيم هويت کشور به کار مي‌آيد؛ در بحث ارزش‌هاي فرهنگي، سياسي و ديني، علوم انساني هم در توليد اين ارزش‌ها و ترويج آنها مؤثر است و هم در تثبيت و انتقال به نسل‌هاي بعدي. يکي از وجوهي که يک نظام سياسي مي‌تواند حفظ شود اين است که هم بتواند توليد ارزش داشته باشد و هم همه آنها را به نسل‌هاي بعدي منتقل کند و لازمه همه اين‌ها توجه به علوم انساني است. به همين دليل دولت نهم با يک نگاه فرهنگي و هويتي و هم بحث ثبات نظام و کشور به علوم انساني توجه کرد و تلاش كرد بيش از گذشته اين حوزه تقويت شود.


 

 


 

س. چه چشم اندازي را براي علوم انساني کشور پيش‌بيني مي‌كنيد؟


 

ج. با کارهايي که در اين دوره صورت گرفته و تلاش‌هايي كه براي تقويت علوم انساني انجام شده، پيش‌بيني اين است که با پيگيري برنامه‌ها، به سمت کاربردي کردن علوم انساني پيش رويم يعني علوم انساني وارد جامعه شود و مانند آن كه در دانشگاه‌هايي كه رشته فني و مهندسي دارند دفتر ارتباطات صنعت و دانشگاه داريم، به اين سمت حركت كنيم که در دانشگاه علوم انساني دفتر ارتباط جامعه و دانشگاه داشته باشيم.


 

البته علوم انساني فعلي ما براي حل مسائل جامعه پاسخگو نيست. اين علوم با فيزيک و شيمي و غيره فرق مي‌كند. در بحث علوم انساني ما بحث بومي کردن علم را داريم و اينکه بايد علوم انساني متناسب با کشور ايران باشد. بعد از اين مرحله است كه مي‌توان در اصلاح و کاربرد آن علم در کشور استفاده کرد. اگر بخواهيم چشم بسته، چيزي را که در ساير کشورها است، اينجا استفاده کنيم ايجاد معضل مي‌کند. چه بسا ايجاد معضل هم کرده باشد،‌ از دوره مشروطيت تا كنون برخي از اين علوم نه تنها مشکلي را حل نکرده بلکه مشکل اضافه هم کرده است. به همين دليل در علوم انساني بايد به محتوا توجه کرد و اين محتوا هم بايد بومي باشد.


 

 


 

س. جناب استاد، در اين مدت چه کارهايي براي ارتقاء علوم انساني انجام شده و چه کارهايي بايد انجام مي‌شد؟


 

ج. يکي از كارهايي كه انجام شد، کاربردي کردن رشته‌هاي ميان رشته‌اي بود، که پروژه‌اي در اين زمينه شروع شد و حوزه‌اي با دويست رشته با پي‌گيري‌هاي گسترده‌اي طراحي شد. شوراي گسترش مي‌توانست به اين كار سرعت بيشتري دهد و اين رشته‌ها، براي اجرا به دانشگاه‌ها بيايند. اين كار خيلي تحول آفرين بود. به نظر من مي‌توان جدي‌تر اين کار را انجام داد.


 

بحث بعدي اينکه جمع‌هايي براي ارتقاء علوم انساني تشکيل شد که اين‌ها مي‌توانستند جدي‌تر سراغ توليد متون بومي بروند. به نظرم اين از کارهايي بود که مي‌شد انجام داد ولي سرمايه‌گذاري جدي روي آن نشد. مثلاً در بعضي جاها سرفصل‌هاي دروس را اصلاح كردند. اما كسي به سرفصل توجه زيادي نمي‌کند، البته استفاده مي‌شود ولي نه به صورت قابل توجه، چون استاد دانشگاه خودش را مجتهد مي‌داند و خيلي مقيد به چارچوب خاصي نيست. اتفاقاً اين امري خوب است که بگوييم گذشتگان ما تا اين مرحله چارچوب را تعيين کردند اكنون چند پله هم ما پيش برويم. به نظر من يکي از کارهايي که بايد در آينده ادامه داد توليد متون بومي در زمينه‌هايي است که ما نياز داريم. در بحث ارتقاء علوم انساني وقت را نبايد زياد صرف اصلاح سرفصل دروس کرد، بيشتر كساني كه اين سرفصل‌ها را تغيير مي‌دهند، مي‌دانند کسي به آنها پايبند نيست. يکي ديگر از کارهاي خوبي که انجام شد اين بود كه در ارتقاء اعضاي هيأت علمي به علوم انساني هم توجه شد. چون بنده خودم در جلسات حضور داشتم بايد بگويم مسئولان امر، خيلي پذيراي اين موضوع نبودند. در حوزه علوم انساني خيلي کار شد که بتوان اين موضع را تقويت کرد. به نظرم امكان داشت آيين‌نامه بهتري هم تدوين شود. ولي با توجه به شوراهاي کارشناسي، کساني که آنجا کار مي‌کردند و اکثريت تصميم گيرندگان در اين حوزه از رشته‌هاي فني بودند، ما بيشتر از اين نتوانستيم کار را جلو ببريم و البته مي‌توانست بهتر هم باشد.


 

بخش ديگري كه در آن كار شد، بخش نشريات در علوم انساني بود که انصافاً در اين دوره روال منظمي پيدا کرد و نشريه‌هاي علوم انساني تقريباً به روز شد و در مورد آنها تعيين تکليف شد. در دوره‌هاي گذشته اين كار، سه يا چهار سال طول مي‌كشيد. كاري که وزارت علوم در حوزه نشريات کشور انجام داد، کار بسيار مهمي بود. خيلي از رشته‌ها که نشرياتشان موفق نشده بودند رتبه علمي بگيرند، به آنها رتبه علمي داده شد. الان هم اين كار به روز انجام مي‌شود و اميدواريم هر چه بيشتر ادامه پيدا کند. از ديگر کارهاي مهمي که در حوزه نشريات انجام شد، اين بود که تاکيد شد که نشريات بايد تخصصي شوند و از حالت کلي خارج شوند و اين به نظر من مهم است. اين کارهايي بود که انجام شد.


 

ولي مسئله‌اي که بايد فکر اساسي براي آن مي‌شد، اين بود که در حوزه علوم انساني بايد روي نحوه آموزش و حتي طراحي رشته‌ها، با استفاده از تجربيات داخلي و خارجي، براي جذب نيروهاي نخبه‌تر به علوم انساني كار شود. در اين راه شايد لازم باشد به جاي تعريف كارشناسي در علوم انساني، مثلاً کارشناسي ارشد پيوسته مثل معماري ايجاد كرد. اين تجربه دانشگاه امام صادق است. ما مي‌توانيم کارشناسي ارشد پيوسته تعريف کنيم تا جذابيت رشته بيشتر شود و اين باعث مي‌شود افراد نخبه‌تر و باهوش‌تر وارد اين رشته شوند.


 

نکته ديگري که خيلي به آن توجه نشده، اين مسئله است که بايد موانع اشتغال علوم انساني را با اصلاح آيين‌نامه‌ها و جدولي که معاونت برنامه‌ريزي رياست جمهوري براي اشتغال دارد، برطرف كرد. چون ما رشته‌هاي جديدي داريم که در آن جدول نيست و يا با سرفصل‌هاي آن نمي‌خواند. کسي هم كه در اين رشته‌ها فارغ‌التحصيل مي‌شود، نمي‌تواند مشغول به کار شود. اينها تعدادي از کارهايي است که اگر کم‌کم درست شود، هم ورودي را درست کرده‌ايم و هم فکري براي خروجي کرده‌ايم و هم محتوا را سامان داده‌ايم و اين امر به بهتر شدن وضعيت کمک مي‌کند.


 

 


 

س. چگونه مي‌توان علم انساني بومي توليد کرد؟


 

ج. من معتقد هستم که تجربه جهاني را نبايد دور بريزيم. به نظر من از صفر شروع کردن غيرممکن است و اگر هم ممکن باشد، هزينه‌بر است و جزء نشدني‌هاست. پيشنهاد مي‌کنم که ما مانند رشته‌هاي فني و مهندسي و صنايع از روش مهندسي معکوس استفاده کنيم. تجربه رشته‌هايي که در دانشگاه امام صادق به آن پرداخته شده، تجربه خوبي است؛ يعني بدون اينکه خواسته باشند تلفيقي صورت دهند مثلاً رشته معارف اسلامي و اقتصاد و علوم سياسي و مديريت را در كنار هم آورده‌اند.


 

فرد موفق هر دو جنبه را دارد، حالا شما مي‌گوييد: مي‌خواهيم علوم سياسي اسلامي داشته باشيم، حرفي نيست ولي نمي‌توانيد از ابتداي کار، آن را توليد کنيد. اينکه مي‌فرماييد متون بومي چگونه توليد مي‌شود؛ پاسخ اين است كه بايد آموزش را به اين سمت ببريم که افراد، غرب را بشناسند و با اسلام و ايران هم خوب آشنا باشند. اين افراد بايد بنشينند و بر اساس اين دانسته‌ها، بازگشتي به اهداف داشته باشند. يعني در ابتدا متون تلفيقي توليد کنيم و بعد آن متوني که مي‌خواهيم، خودشان ايجاد مي‌شوند.


 

شعار توليد علم بومي، شعار خوبي است ولي راهش استفاده از مهندسي معکوس يا راه ميان‌بر است؛ براي مثال الان در خيلي از رشته‌هاي علوم انساني مي‌توان درس‌هاي مفيدي را وارد کرد. مثلاً پيشنهاد من اين است که در رشته علوم سياسي منطق را نيز تدريس کنيم و دانشجويان بخش‌هايي از ادبيات عرب را بدانند. خيلي از دانشجويان علوم سياسي با تفسير آيه‌هاي سياسي قرآن آشنا نيستند و سيره سياسي معصومين و فقه سياسي و غيره را نمي‌دانند؛ وقتي اينها را ندانند شما چه انتظاري از آنها داريد. برخي رشته‌ها يک بازنگري اساسي مي‌خواهد تا حالت تلفيقي را وارد حوزه آموزش عالي کنيم. هيچ راه ديگري هم وجود ندارد. البته آفتي هم وجود دارد که افراد اصلاً نفهمند که به كدام سمت مي‌روند. گرچه ممكن است بسياري از افراد در مقابل اين نظر موضع‌گيري كنند ولي براي بومي کردن علوم انساني هيچ راهي جز اين نداريم؛


 

چون کشور ما، يک کشور اسلامي است و هويت ما هويت ديني است و نظام ما، نظام ديني است؛ ضمن اينکه از تجربه دنيا بايد استفاده کنيم و بايد يک چيزهايي را وارد كرد و راهي غير از اين نيست.


 

 


 

س. چگونه مي‌توان علوم انساني را کاربردي کرد و يا بين علوم انساني و نيازهاي جامعه ارتباط برقرار کرد؟


 

ج. در اين زمينه مي‌توان از تجربه رشته‌هاي کاربردي در حوزه فني استفاده کرد. اين رشته‌ها چند خصوصيت دارند، براي مثال به دانشگاه جامع علمي کاربردي نگاه كنيد. در آنجا طول دوره‌هاي کاربردي کوتاه است، به دانشجو تکنيک و فن ياد مي‌دهند و نمي‌خواهند از او عالم بسازند. بايد در اين جهت روي حوزه علوم انساني هم فکر کنيم که اصلاً نيازهاي ما چيست؟ در مرحله بعد به دانشجويان آموزش کاربردي بدهيم. البته در علوم انساني به فيلسوف هم نياز است، که بايد سيستم ديگري را براي آن طراحي کرد.


 

اين كارها يک مقدار هزينه‌بر و انرژي‌بر است. اگر نيازهاي جامعه اخذ شد و بعد بر اساس آن رشته طراحي شد، حالا مشکل اين است که ديگر نيازي به بعضي از آن رشته‌ها نباشد. سرعت عمل در اين كار مهم است. مي‌توان اين رشته‌ها را براي اجرا به بعضي از دانشگاه‌ها داد و احتياجي به تصويب شوراي گسترش نباشد. نكته ديگر اينکه بايد جدول اشتغال در معاونت برنامه‌ريزي دولت به روز شود. اين جدول متأسفانه خيلي قديمي است و تخصص‌هاي جديد را ندارد.


 

 


 

س. مدتي است که جشنواره بين‌المللي فارابي برگزار مي‌شود. اين جشنواره را چقدر در اهميت دادن به علوم انساني و پيشرفت اين علوم مؤثر مي‌دانيد؟


 

ج. نفس طراحي و برگزاري جشنواره فارابي در حوزه علوم انساني نشان دهنده اين است که وزارت علوم دولت نهم و خود دولت، چون جشنواره مصوب هيئت دولت است، به علوم انساني اهميت مي‌دادند و آن را از جشنواره خوارزمي جدا كردند چون قبلاً جزئي از آن بود. چيزي که اين سال‌ها از خروجي جشنواره فارابي ديده شده، شور و شعفي است که در ميان صاحب‌نظران علوم انساني ايجاد کرده است. محققان اين حوزه متوجه شدند که جايي براي عرضه آثار پژوهشي در اين زمينه وجود دارد و پيش‌بيني من اين است که اگر بيشتر کار کنيم، نشاط اين جشنواره باعث مي‌شود که حوزۀ علوم انساني نشاط بيشتري پيدا کند. بحث بعدي بازتاب جهاني جشنواره است که توجه خيلي از دانشمندان خارجي را به خود جلب كرده است. بسياري از اساتيد داخلي هم بارها از تشکيل اين جشنواره تشکر کرده‌اند.


 

بنابراين، جشنواره فارابي مي‌تواند با تلاش بيشتر و توجه و اطلاع‌رساني بيشتر باعث تشويق اهالي علوم انساني شود. البته اين رويداد مخالفيني هم داشته كه خوشبختانه توجه زيادي به آنها نشده است.


 

 


 

س. با توجه به نقشي که قدرت در توسعه دانش دارد، اينكه مسئولين و تصميم‌گيرندگان کشور از حوزه علوم انساني باشند، چقدر در پيشرفت علوم انساني مؤثر است؟


 

ج. قطعاً اگر چنين اتفاقي مي‌افتاد، امروز مشكلات علوم انساني کمتر بود. يکي از علل عقب‌ماندگي و عدم توسعه در علوم انساني همين است. متأسفانه در خيلي از بخش‌ها متخصصيني مشغول هستند که هيچ‌گونه ورودي در علوم انساني ندارند و اين نکته به نظر من مهم است. حداقل از حيث مناصب حکومتي نگاه کنيم، در چند حوزه بايد متخصصان علوم انساني تصدي داشته باشد، مثل وزارت‌خانه‌هايي که نقش تربيتي و فرهنگي دارند مانند آموزش و پرورش، ارشاد، اقتصاد و وزارت کشور که مخصوصاً اصلاً جاي دانشمند فني نيست و برخلاف نظر شايع، بايد يك جامعه‌شناس آگاه به سياست در راس آن باشد. تجربه جهاني نشان مي‌دهد متصديان وزارت علوم بايدكساني باشند که عالم ديني و دانشگاهي باشند. چنين فردي مي‌تواند حوزه‌هاي فني را هم پوشش دهد و اين قطعاً به نفع کشور خواهد بود. وزارت امور خارجه هم تخصص کسي است که روابط بين‌الملل خوانده و فن اين كار را مي‌داند. متاسفانه ما اثرات منفي نبودن يک مدير انساني موفق را در رأس چنين وزارت‌خانه‌هايي در کشورمان ديده‌ايم. در بازخواني مشکلات مي‌بينيم که يکي از دلايل آن، به اين موضوع برمي‌گردد، مثلاً آيين‌نامه ارتقاء را طوري تدوين مي‌کنند که يك متخصص فني به راحتي ارتقاء پيدا مي‌کند ولي تکليف دانشمند علوم انساني مشخص نيست. من معتقد هستم که در حوزه‌هاي فرهنگ‌ساز که توليد علم و جنبش نرم افزاري را برعهده دارند و هويت‌ساز هستند بايد يک عالم علوم انساني دانشگاه رفته و حوزوي خوانده، متصدي امر باشد. به قول حضرت آيت ا.... مهدوي‌كني هرکس مي‌گويد ما دانشگاه نمي‌خواهيم، عقل ندارد و هر کس مي‌گويد ما حوزه نمي‌خواهيم، دين ندارد. پس آدمي بايد در رأس اين كارها باشد که هم عقل داشته باشد و هم دين، تا بتواند آنها را اداره کند.


 

 


 

س. وضعيت پژوهشي در رشته تخصصي شما يعني علوم سياسي چگونه است؟


 

ج. در رشته علوم سياسي، پژوهش‌هايي که در حال حاضر صورت مي‌گيرد، يک بخش‌هاي کاربردي دارد که از آن استفاده مي‌شود و يک بخش‌هايي منتشر مي‌شود و افراد صاحب قلم و نظر صحبت مي‌کنند. تناسب برخي از پژوهش‌ها با مقتضيات کشور ما متاسفانه کم است. من پيشنهاد مي‌كنم که عالمان علوم انساني روي مسائل ايران با توجه به همه دانسته‌ها يک پروژه بزرگ تعريف کنند و در آن فعاليت كنند. يعني بر اساس يافته‌هايي که داريم در داخل ايران به توليد علم بپردازيم که اين کمتر مشاهده مي‌شود و خيلي از چيزهايي که نوشته مي‌شود کاربردي نيست و با مقتضيات کشور ما تناسب ندارد. مثلاً درس سياست تطبيقي تدريس مي‌شود و منابعش گاهي براي کشور ما چيزي ندارد، يعني شما به دانشجو در مورد ايران چيزي نمي‌گوييد. به نظر من كار بايد از ايران شروع شود. چون از ديدگاه برخي، مسائل ايران ارتباطي با آنها ندارد. به نظر من اگر از اين جا شروع کنيم بعد از گذشت دوره‌اي ما هم در دنيا حرفي براي گفتن خواهيم داشت و در اين بين نظرياتي را هم مي‌توان توليد کرد




حاصل جمع را بنویسید : به اضافه






*حاصل جمع را بنویسید : به اضافه



{ JOURNAL_VISIT } : ۱۲۳۷
{ JOURNAL_DATE } : 08 آبان 1389

Copyright 2016 By RVKP CO. All Rights Reserved